«دیدگاه» بیانگر نظریات صاحبنظران است و آماجنیوز در این مورد «پالیسی توازن» را دنبال میکند و از دیدگاه تمامی طرفها استقبال و نشر میکند.
نگاه کوتاه بر تاریخ شیعیان ( ۱۳۰۷ تا ۱۴۰۱)
بخشی از تاریخ شیعیان افغانستان مثل سایر اقوام ساکن این کشور پشت ابرهای تیره تعصب و تبعیض پنهان است؛ اما مظلومیت، صداقت و کارهای صادقانه این جمع در آبادانی افغانستان، کتمان شدنی نیست. (اگر موجسواران بر موج احساسات قومپرستی که به ثروتهای هنگفت و شهرت افسانهی رسیدند، آن صداقت و راستی را به نفع انحصارطلبان قدرت مصادره نمیکردند اکنون وضعیت شیعیان و همه وطنداران بهتر از وضع موجود بود). با در نظر داشت نکات ذکر شده، در نوشتار حاضر تلاش شده چهره درخشان و صلح دوست این جمع معنویتگرا بهصورت فشرده در سه دوره معرفی گردد.
دوران امنیت و صلح (۱۳۰۸ تا ۱۳۵۷)
در این دوره اقلیت شیعه به کسانی گفته میشد که عاشقانه پاسدار مکتب خانواده پیامبر «ص» بودند و در این راه از هیچ فداکاری دریغ نمیکردند. با همزیستی مسالمتآمیز در شعار و عمل برای رشد افغانستان کار میکردند. شیعیان افغانستان در این دوره مرکب از چهار نژاد بودند، که برادر وار زندگی میکردند.
الف) هزارههای افغانستان
چهره هزارهها در این دوره تدین پاک دامنی، پاکبازی، صداقت و زحمتکشی است. حضور این قوم در کابل با زحمتکشی توأم بود و هر کدام نابغه اقتصاد بودند. (سرمایه اولیه شان یک تبنگ بود که بعد از سپریکردن چند سال صاحب لوکسترین مغازه در کابل میشدند.»
اگر جنگ و جنگافروزان نمیبود هزارهها صاحبان مشاغل مهم از راه زحمت و تلاش میشدند. (نه از راه ترفندهای سیاسی و قراردادهای میلیون دالری) مصداق اقتصادی این مدعا (مرحوم حاج نادر ترکمنی) است که از حمالی گمرک تا عضویت پارلمان کشور پیش رفت. مصداق فرهنگی آن پروفیسور علی محمد زهما یکی از پیشتازان ترجمه نوین و بهقول اکرم عثمان قوقنوس دانشگاه کابل میباشد. البته که مثالهای زیادی قابل یادآوریست؛ اما من به قول خواجه شیراز دل میسپارم: این چه استغناست یارب وین چه قادر حکمت است/ کاین همه زخ ِم نهان هست و مجاِل آه نیست.
ب) قزلباشها و بیاتهای افغانستان
این مردم بهخاطر تجربه دولتداری، تجارت در ردههای دوم و سوم دولتمداری و هم چنان در تجارت مصادق بارز موفقیت بودند و سایر شیعیان که از دهات به کابل میآمدند همینها برای شان کار و مأوا میدادند.
ج) سیدهای شیعه افغانستان
بنابر اسناد تاریخی سیدها احفاد حضرت محمد «ص» اند و به همین دلیل متولیان مذهب هستند و بین مردم (قبل از متفرقشدن جامعه شیعه) از احترام خاص برخوردار بودند و اکثر شان روحانی و از مدیران مهم اجتماعی به شمار میرفتند.
نقش شیعیان در جهاد ملی افغانستان
در پیشبرد جهاد ملی، شیعیان افغانستان مثل سایر مردم افغانستان، نقش قهرمانانه داشتند. با وجود اینکه امکانات جنگی شان نسبت به برادران اهل سنت، به دلایل مختلف خیلی کمتر بود؛ اما در آزادسازی ولسوالیهای هزارهجات همگام با سایر مجاهدین در سراسر افغانستان، پیش میرفتند و قهرمانیهای زیاد را در تاریخ به یادگار گذاشتند (که متاسفانه در اثر ضعف رهبران تنظیم ها ضبط نه شد).
تعدد گروههای جهادی مثل سایر نقاط افغانستان بین اهل تشیع نیز مشکل آفرین بود و نحوه نگاه رهبران این تنظیمها اشتباهات قتال را باعث شد. اما فرماندهان داخلی و مجاهدین فداکار هزارهجات سختیهای جهاد را موفقانه سپری کردند و در پیروزی جهاد ملی افغانستان مثل سایر اقوام افتخار آفرین بودند.
پیروزی تلخ
دولت حزب دموکراتیک خلق افغانستان که هر روز بیشتر از روز قبل به شکست محتومش پی میبرد، به مشوره «کا جی بی» و خدمات دولتی افغانستان (خاد) به رهبری دکتر نجیبالله بذر نفاق را که در آغاز جهاد بین اقوام افغانستان پاشیده بود، در مزرعه خام خیالی سیاسی و قلت آگاهی رهبران جهادی موفقانه آبیاری کرده و به ثمر رساند. خادیستهای هر قوم و طائفهی در درون تنظیمهای جهادی که به دلیل شرایط جنگی همه شان رنگ قومی داشتند جابهجا شدند؛ اما بهخاطر قداست جهاد و شرایط بهخصوص جنگی برادری بین شان حاکم بود و آتش جنگهای تنظیمی را با تشدید احساسات قومی موفقانه افروختند تا کُشتارها، ویرانیها و جنایات شان را مردم فراموش کنند. شکست خوردهگان صحنه نظامی و سیاسی کینه عمیق از شکست در مقابل مردم افغانستان بدل گرفتند و بعد از پیروزی جهاد ملی نقش خادیستی شان را در نهادینه کردن عفو جنایتکاران، قومگرایی، گروهگرایی، تداوم خونریزی، تجارت مواد مخدر، ترویج فساد اداری و تشویق به ارتشاء موفقانه بازی کردند و طعم شیرین پیروزی را بهکام مردم تلخ ساختند.
سهم شیعیان از جنگهای تنظیمی
سهم شیعیان ازین جنگها خیلی پُر رنگ بود. اولین ضربه این جنگ بر پیکر واحد شیعیان وارد شد و با زندهکردن گرایشهای نژادی پیروان این مکتب را به چهار دسته تقسیم کرد، هزارههای اکثریت، بیاتها، قزلباشها و سادات بهعنوان اقلیت.
در اثر این تقسیمات مظلومیت و محکومیت جامعه شیعه مضاعف شد. خونهای بسیاری ریخته شد. جبران از دستدادن این جوانان دهها سال زمان میطلبد. مخربترین اثر این تفرقه ترویج قومپرستی است که باعث ایجاد تموج احساسات شد که راکبان آن موج را به شهرت افسانهی و ثروت میلیونی رساند. تعدادی دیگر تشویق شدند تا موج ایجاد کنند و انرژیهای بسیار را هدر دادند که در نهایت منجر به کُشتهشدن کسانی شد که هزینه تحصیل شان را با کاستن از هزینه غذای شان پرداخته بودند و این تموج احساسات بار دیگر مادر وطن را به عزا نشاند و دهها میزگرد و چارکنج دایر شد و صاحب نظران بهم دیگر گفتند و تاختند و … خام خیالان با داشتن سهم اندک در اقتدار دولتی و بهدستآوردن سیل کمکهای جامعه جهانی تصور میکردند که در تفکر و تدبیر بهترین اند، غافل از اینکه این پولها خون بهای دو میلیون شهید آزادی افغانستان است.
شیعیان در زمان حاکیمت طالبان
شیعیان بعد از پیروزی طالبان اسیر خام خیالی های همین جمع شد. جمعی که با مصرفکردن اسراف گونهی پولهای بادآورده جامعه جهانی، شخصیتشان شکل گرفته بود و تصور میکردند که تمام مشکلهای تاریخی و مذهبی این مظلومان حل شده است و جای هیچ تشویش و نگرانی از تضادهای تاریخی و رقابتهای عرصه سیاسی نیست، زیرا که با تدبیرترینها به مدیریت رسیدهاند. ارگنشینان کارکشته هر روز و زمینه تسلیمکردن قدرت را به طالبان مهیاتر میساخت؛ اما رهبران قومی مصروف تصفیه حسابهای شخصی شان بودند و فعال ترینهای شان سرود میساختند.
تسلیمدهی قدرت به طالبان ثابت کرد که اختیارداران جامعه شیعه افغانستان در ۲۰ سال گذشته نه تنها خدمت به جامعه شیعه نه کردند (که قصد نیز نداشتند) حتی برای مردم هزاره نیز کار در خور شأن فداکاریها و نظم بالنده شان (درعرصه های مختلف بهخصوص در زمان انتخابات) نتوانستند. این نتیجه تلخ نشان میدهد که دیدگاه مطرح شده و استفاده از آن در این ۲۰ سال خیال خام و توهم بیش نبوده است. همین خام خیالیها یکی از علتهای عمده پیروزی طالبان شد. فشار این شکست برشیعیان و بهخصوص هزارهها از هر قشر اجتماعی دیگر بیشتر است. با این وجود، بلندترین فریاد را علیه ظلم طالبان نسبت به بانوان هموطن و همه مردم افغانستان شیعیان سر میدهند. سوال اصلی اینجاست که آیا نخبهگان جامعه شیعه میتوانند از تعصبات قومی رها شوند و از این فرهنگ والا به نفع صلح عدالت محور و افغانستان شمول استفاده کنند؟