طالبان که از آغاز ظهور شان در ۱۹۹۴ میلادی بهحیث یک گروه افراطی و تُندرو قد علم کرده بودند؛ در رژیم بار نخست شان در افغانستان میان سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ با محکمههای صحرایی، لتوکوب زنان و از همه مهمتر، قتل عام شیعیان در بلخ و بامیان، ترس و وحشت فراوانی در اذهان عامه بهجا گذاشتند. فرار مردم پس از وارد شدن طالبان به کابل را مصداق عملی این ذهنیت مردم نسبت به طالبان گفته میتوانیم.
در طول بیست سال گذشته با وجودیکه طالبان در مناطق تحت حاکمیت شان با همان تُندروی افراطی حکم میراندند، اما پس از پانزدهم اگست سال گذشته وقتی طالبان کابل را تصرف کردند، چهگونگی برخورد با مردم و رفتار تُندروانه آنها بار دیگر موضوع داغ رسانههای اجتماعی شد.
اما با گذشت زمان و پس از نُه ماه، نشر نوارهای تصویری از شکنجه و کُشتار مردم در پنجشیر، اندراب و تخار، بار دیگر خاطرات دور اول طالبان را زنده کرد. اما سوال اصلی اینجاست که آیا طالبان میتوانند با شیوهی دیکتاتورانه و کُشتار هنوز افکار عامه داخلی را با خود داشته و جهان را در تاریکی وضعیت افغانستان قرار دهند؟
با وجودیکه طالبان در اوایل کوشیدند که با بهراه انداختن یک جنگروانی افکار عامه را کنترول کنند، اما اکنون دیده میشود که آنان بهجای مدیریت افکار عامه نوارهای را نشر کردهاند که به ضرر شان تمام شده است و تا اینجای کار ظاهرأ به نظر میرسد که آنها جنگ فکری را باخته و دوباره دست به ایجاد ترس و وحشت زدهاند.
لشکرکشیهای اخیر طالبان از جنوب به ولایتهای شمالی بهویژه پنجشیر، بغلان و تخار که به گفتهی آگاهان میتواند سرآغاز یکجنگ قومی باشد، خود نشان میدهد که طالبان پیروز جنگ فکری نبودهاند و بار دیگر افکار عامه بر ضد آنها بسیج شده است.
از سوی هم، اطلاعرسانی به موقع سخنگوهای جبههی مقاومت و حمایت کاربران شبکههای اجتماعی از این جبهه، پیروزی آنان را در این جنگ فکری نشان میدهد.
ذکی زمانی، پژوهشگر علوم ارتباطات عامه در دانشگاه استانبول بدین باور است که طالبان خواسته و بهطور پلان شده دست به نشر نوارهای جنایتبار میزنند. آقای زمانی گفت: «فکر میکنم آنها برای اینکه مردم بیشتر از آنها بترسند چنین ویدیوهای را بهطور برنامهریزی شده نشر میکنند تا مردم جرئت نکنند در مقابل آنها قد علم کنند.»
او با اشاره به نوارهای بهنشر رسیده از سوی گروه داعش در رسانههای جمعی افزود: «گروههای تروریستی همیشه میخواهند مردم از آنها بترسند؛ مثلا شما گروه داعش را دیدید که فلمهای از سر بریدن انسانها نشر میکردند و در پیش کمره انسانها را به آتش میکشیدند. آنها بدین ترتیب وحشت بیشتری در میان مردم ایجاد میکردند.»
اما نشر نوارهای از خشونت و تیربارانکردن غیرنظامیان در رسانههای جمعی نشان میدهد که طالبان عملأ جنگ فکری را درمقابل نیروهای مخالف که دست بلندتری در عرصه رسانهای دارند، باختهاند. پخش و نشر مطالب قومی، سمتی و اهانت به سران و بزرگان دیگر اقوام، حکومت طالبان را وارد یک پرتگاه عمیق اجتماعی کرده است.
طالبان که هنوز در عرصهی ملی و بینالمللی هیچگونه مشروعیتی ندارند، بهجای مدیریت سازمانی افکار عامه به نفع حکومت شان دست به رفتارهای حساسیت برانگیز زدهاند، که به یقین به ضرر شان تمام شده است.
نوار پخششده از طالبان پشتونتبار که به مجسمه احمدشاه مسعود توهین میکردند، همچنان رقص اتن آنها بر مزار احمدشاه مسعود، حساسیت قومی و تنفر مردم را در مقابل طالبان بیشتر از پیش کردهاست.
همچنان طالبان در اوایل ورود شان به کابل نوارهای از بازداشت شخصیتهای سیاسی، هنرمندان و نظامیان نیز منتشر کردند که نشاندهندهی تحقیر، توهین و لتوکوب ایشان بود. نواری دستگیری خاشه، کمیدین قندهاری از سوی طالبان و توهین و تحقیر او، با انتقادهای شدیدی از سوی مردم مواجه شده بود.
یکی از طرفداران حکومت طالبان در حساب توییترش از ضعف حکومت طالبان در عرصه رسانهای گفته و نگاشته است: «ما در عصر اطلاعات و رسانهها زندگی میکنیم و رسانهها و معلومات مهمتر از همه چیز است، هر افغان از زاویهی دیدش از ناتوانی حکومت انتقاد میکند، باید امارت اسلامی در این قسمت آنان را از واقعیتها باخبر بسازد.»
عبدالحی قانت علاوه کرده است: «بزرگترین ناکامی امارت در قسمت ارتباطات استراتیژیک شان است.»
او افزوده است: «امارت تاکنون نتوانسته تا روایت خود را بهشکل درست به مردم و جهان برسانند و رسانههای امارت و فردهای موظف تاکنون در این قسمت به گونهی کامل ناکام ماندهاند.»
به نظر میرسد که تلاش طالبان برای بسیج افکار عامه ناکام مانده و بسیاری از تصمیمگیران هنوز هم فکر میکنند افغانستان ۱۹۹۴ است نه ۲۰۲۲ و تفنگ بهجای کمره خوبتر کاربرد دارد. اما اینکه ضدیت افکار در برابر طالبان چه سرنوشتی را رقم خواهد زد، زمان پاسخ خواهد گفت.