در چند روز اخیر خبرها و گزارشهای حاکی از آغاز تلاشیهای خانهبهخانه از سوی حکومت طالبان در منطقههای شمال کابل، پروان، کاپیسا و پنجشیر به تکرار نشر میشود. موضوعی که واکنش گستردهی در بین قومهای غیر پشتون به همراه داشته است.
ذبیحالله مجاهد، سخنگوی حکومت طالبان ادعا دارد که این تلاشیها بهمنظور دستگیری هراسافگنان است و به مردم عادی کاری ندارند؛ اما باشندگان شمال کابل و ولایتهای همجوار، عمل طالبان را غیرقانونی، غیراسلامی و براساس دیدگاه قومی دیده و آنرا توهین به خود میپندارند.
اما آیا تلاشی خانهبهخانه از سوی طالبان از نکته نظر حقوقی، دینی و سیاسی قابل توجیه است؟
بررسی از دید حقوقی
خانم مدینه، دادستان پیشین مبارزه علیه جرمهای امنیتی داخلی و خارجی شرایط دخول به حریم خصوصی شهروندان را طبق قانون اجرأت جزایی چنین شرح میدهد که مطابق ماده ۱۲۴ این قانون «تلاشی منزل مسکونی با حکم دادگاه و با حضور داشت دادستان موظف ارگانهای کشفی و امنیتی، صاحب مسکن، کلانتر، رییس شورا و ملا امامان مسجدها باید صورت گیرد و باید پیش از شام و پس از نماز صبح باشد.»
خانم مدینه به ممنوعیت هرگونه تلاشی در مکانهای مسکونی بدون حضور داشت دادستان از طبقه اناث نظر به قانون جزایی اشاره کرده میافزاید: «در صورتیکه مجرم مشهود قابل فرار باشد ورود به خانه مسکونی بدون حکم دادگاه صورت میگیرد؛ اما دادستان موظف ارگانهای کشفی و صاحب منزل و رییس شورا باید حضور داشته باشند.»
او میافزاید که پس از تلاشی منزل باید قضیه در ظرف ۲۴ ساعت به دادگاه خبر داده شود و همچنان تلاشی منزلهای مسکونی بدون کارمند از طبقه اناث امکانپذیر نیست.
اما ورود به منزل از دید اسلام جواز دارد؟
هاشمی یکی از عالمان دین در ولایت بلخ در گفتوگو با آماج دربارهی حکم اسلام در مورد تجاوز به حریم خصوصی فردها چنین میگوید: «حکم ورود به حریم خصوصی شخصها در اسلام تجاوز است و صلاحیت تنفیض حکم را تنها دادگاه باصلاحیت دارد.»
او میافزاید: «بدون شواهد و دلیلهای قوی و بدون حکم دادگاه هر اقدامی در حریم خصوصی فردها تجاوز به حساب میآید.»
به گفتهی او حضرت محمد (ص) میفرماید: «هر کسیکه در دفاع از حریم شخصی خودش دفاع کند و کُشته شود او شهید است و این بهمعنای این است که تجاوز به حریم خصوصی انسانها جرم پنداشته میشود و دین اسلام مسلمانان را به دفاع از حریم خصوصی شان تشویق میکند.»
آقای هاشمی بدین باور است که اینگونه تلاشیها در یک حکومتی که تاهنوز نه مقبولیت داخلی دارد و نه مشروعیت جهانی، سبب افزایش نفرت در میان مردم میگردد. او به حدیث شریف نیز استناد میکند: «ملک با کفر باقی میماند ولی با ظلم هرگز».
آیا تلاشی خانهبهخانه از دید سیاسی جواز دارد؟
واحد خُرم، نویسنده و پژوهشگر افغانستان مقیم بریتانیا در مصاحبه با آماج تلاشیهای خانهبهخانهی طالبان را خلاف کنوانسیونهای جهانی خوانده و آنرا مسبب هراس در میان جامعه میداند که به باور او اینکار سبب رشد بدبینیهای بیشتر در میان مردم نسبت به حکومت میشود.
آقای خُرم موضوع را از نکته نظر سیاسی و تباری این چنین بیان میکند: «بهار آمدنیست نیروهای مقاومت در این منطقهها رو به افزایش هستند؛ در کنار اینها مردم نیز از رهبری تک قومی طالبان به ستوه آمدهاند، پایههای حکومت طالبان در لرزه است و مردم آماده یک خیزش در مقابل طالبان هستند، از اینرو آنان میخواهند مردم را خلعسلاح کنند که مردم در مقابل شان ایستاده نشوند.»
او میگوید که این اقدام طالبان نشاندهندهی عدم احترام به کرامت انسانی است و باعث ایجاد بدبینیهای بیشتر قومی و سرانجام جنگ قومی در افغانستان خواهد شد.
آقای خُرم به مسئلهی دشمنی طالبان با مردم شمالی و ریشههای تاریخی این کینه جوییها پرداخته و میگوید: «طالبان در قسمت ملا ترهخیل که در شرق کابل است برخورد فردی میکنند ولی در منطقههای شمال که تاجیکان و غرب کابل که هزارهها هستند، برخورد عام میکنند؛ چون طالبان از این مردم در هراس هستند.»
او افزود که این بار اول نیست که در افغانستان چنین اتفاقی میافتد: «مثلن در زمان امانالله خان نیز همین کار صورت گرفته بود و امیر حبیباللله کلکانی از همین منطقه به مقاومت برخاست؛ چون در آن زمان نیز مردمان شمالی تحت ظلم قرار گرفته بودند.»
موصوف افزود که در زمان نادرخان نیز مدال «سرکوب اشرار شمالی» توزیع شده بود و مردم جنوبی را امتیاز دادند که شما عسکری نکنید و مالیه نپردازید در عوض بروید در منطقههای شمالی مردم را اذیت کنید و مال شان را بگیرید.»
آقای خُرم میافزاید، گذر زمان سلطنت هاشم، کاکای ظاهرشاه نیز حین اقدامها در مقابل مردم شمالی صورت میگرفت. اما چنین اقدامهای ناسنجیده باعث ایجاد نفرت مردم شمالی نسبت به مردم جنوبی شده است. همین اکنون نیز دیده میشود که طالبان از طرف مشرقی و پلچرخی مطمین هستند، صرف از طرف شمال و غرب کابل مطمین نیستند، زیرا مردم این منطقهها زبان و فرهنگ جداگانه دارند، از اینرو طالبان از این منطقهها هراس دارند.»
با آنکه حاکمیت به گونه مطلق تکقومی خوانده میشود، اما طالبان آنرا نمیپذیرند. اما مخالفان طالبان به این باور اند که سیاسی قومی است. آنها میگویند با پشتون میتوان زندگی کرد، اما با پشتونیزم هرگز.