آیا اکثریت مردم افغانستان تجزیه می‌خواهند؟

توسط غفران بدخشانی

«دیدگاه» بیان‌گر نظریات صاحب‌نظران است و آماج‌نیوز در این مورد «پالیسی توازن» را دنبال می‌کند و از دیدگاه تمامی طرف‌ها استقبال و نشر می‌کند.

یکی از ویژگی‌های جامعه‌های سنتی و استبدادی فاصله میان قدرت و مردم است. در بیش‌تر کشور‌های استبدادی همین فاصله میان مردم و نخبه‌گان سیاسی – فرهنگی نیز وجود دارد. نخبه‌گان سیاسی و فرهنگی ما نسبت به شعور، آگاهی و دانش «مردم عام» بدگمانند. از برای همین حضور مردم در تصمیم‌های بزرگ و سرنوشت‌ساز سیاسی و فرهنگی همیشه کم‌رنگ‌ بوده است. نخبه‌گان ما، با آن‌که زاده‌ی همین جامعه و مردمند، خود را اگر عقل کُل ندانند، دست‌کم تافته‌ی جدا بافته می‌پندارند.

نگاهی به گذشته تلخ و مرگ مردم‌سالاری

انتخابات‌های گذشته ریاست جمهوری در ۲۰۱۴ و ۲۰۱۹ ترسایی به ما نشان دادند که گرگانی که به چوپانی رای مردم گماشته شده بودند، چه‌گونه صندوق‌ها را با «رأی گوسفندی» پر کردند و با بی‌شرمی تمام، در دو دور، یک روند ملی را به سوی ناکامی رهنمون شدند. هواداران جهموریت فاسد، ثابت کردند که رأی و اراده‌ی مردم تعیین کننده نیستند. از آن‌جایی که مردم‌سالاری نوپای افغانستان این ظرفیت را در خود داشت که در درازمدت تهداب کاخ کاذب هویت و دولت تحمیلی تک‌قومی را به لرزه بیاورد و افغانستان را به سوی یک جامعه و دولت همه‌شمول راستین رهنمون شود، قوم‌گرایان مصلحت و بقای خویش را در فروپاشی و تسلیم‌دهی افغانستان به برادران قبیله‌یی‌شان می‌دیدند. جالب این‌که، جهموریت خواهان قومی، از چپ افراطی تا راست اخوانی، امروز برای «امارتیان» کف می‌زنند و دیگران را عامل شکست جمهوریت می‌دانند. جمهوریتی که خشت اولش کج و بر محور تمامیت‌خواهی قومی گذاشته شده بود.

گذار از تنگای سیاسی

پس از بیست‌سال تمرین مردم‌سالاری، تشت‌رسوایی شوونیسم تمامیت‌خواه قومی از بام افتاد. تکه‌داران و دکاندارانی که تاجیک، هزاره، اوزبیک و بلوچ را گروگان گرفته بودند و از نشانی‌ آن‌ها، از برهنه‌پایی به آرگاه و بارگاه رسیدند بار دیگر روسیاه شدند. با این همه سیاست افغانستان هنوز هم سنتی و تاریخ‌گذشته است. رهبرزادگان جوانی هم که وارد میدان شدند، تنها از نگاه سنی جوانند. به عبارت دیگر، خون تازه‌یی در رگان فرتوت و خرف این سنت شوم جاری نشد و فاصله میان مردم و سیاست به‌جا ماند.

همه‌پرسی

آنانی‌که در پنج ماه گذشته گوش و چشم نبسته بودند، گواه جان‌به‌سیری مردم بودند. در تضاد به آنچه نخبه‌گان می‌پندارند، تکلیف مردم مدت‌هاست که روشن است. مگر از آنجایی که خواست و اراده‌ی مردم می‌تواند دکان سیاست‌گران را تخته کند، رهبران خودخوانده بر طبل‌های دیگری می‌کوبند. از برای همین، از طریق «تویترم» یک همه‌پرسی کوچک و بیست‌وچهارساعته انجام دادم تا ببینم خود مردم چه می‌خواهند. پرسشم این بود: «راه حل افغانستان را در چه می‌بینید؟».

• تجزیه
• جمهوری فدرالی خراسان
• جمهوری فدرالی افغانستان
• همین ساختار کنونی

از سه‌هزارونه‌صد «۳۹۰۰» دنبال کننده‌ی من، ۲۰۴۵ تن در این همه‌پرسی سهم گرفتند. همه‌پرسی که مشروعیتش از انتخابات ریاست جهموری ۲۰۱۹ بیش‌تر است، چون بیش‌تر از پنجاه‌ درصد دنبال‌کنندگان سهم گرفته‌اند. نتیجه‌ی این همه‌پرسی کوچک نشان می‌دهد که از این ۲۰۴۵ زن و مردی که در این همه‌پرسی سهم‌ گرفته‌اند، اکثریت مطلق‌شان خواهان تجزیه افغانستان اند.

نتیجه

این همه‌پرسی کوچک به این معنی نیست که افغانستان فردا و به ساده‌گی تجزیه می‌شود. هیچ گزینه‌ی بدون هزینه نخواهد بود. نیت‌ام از انجام این همه‌پرسی این بود که نخبه‌گان سیاسی و فرهنگی بدانند که اراده‌ی ایشان با اراده‌ی و خواست مردم یکی نیست و در دادخواهی‌شان برای این مردم، از بازتاب‌دهی خواست و صدای مردم نترسند و اگر قرار است برای همین مردم آینده‌‌ی رقم بزنیم، بهتر است مردم شریک تصمیم‌های که بر زندگی‌شان دلالت دارد، باشند. زیرا مردم دیگر به سخنان میان‌تهی باور ندارند و پس از ده‌ها سال چشم‌پوشی از واقعیت موجود به دنبال راه حل اساسی و دایمی برای این جغرافیا اند. این همه‌پرسی این امید را نیز به من بخشید که مردم آماده‌ی سهم‌گیری در چنین پژوهش‌هایی استند. ما اگر این همه‌پرسی را سازمان‌یافته‌تر و سامان‌یافته‌تر انجام بدهیم، شاید به نتیجه‌های بهتری دست بیابیم.

خرد چراغدار راهمان باد

پست‌های مرتبط

نظر بگذارید