با گذشت شش ماه از حکومت طالبان، پژوهش آماج نشان میدهد که هنوز هم ۸۲.۷ درصد کابینه پشتون و ۹۶.۵ درصد طالب اند، براساس این پژوهش ۷۹.۴ درصد والیان پشتون و ۱۰۰ درصد طالب اند؛ زنان و هزارهها از فهرست کابینه و والیان غایب اند.
در کابینهی طالبان ۶.۸ درصد تاجیک، ۶.۸ درصد اوزبیک و ۳.۴ درصد نورستانی شامل است.
حکومت طالبان مخالفان و موافقان خود را دارد؛ اما جالب اینکه تعدادی چهره عوض کرده و از جمهوریخواه سابق به امارتخواه کنونی تبدیل شدهاند.
با این حال، شماری از سیاستمداران حکومت پیشین خواهان تشکیل حکومت فراگیر شدهاند و شماری هم همهشمول را بیمعنیترین مفهوم دانستهاند.
عبدالطیف پدرام، رهبر حزب کنگرهی ملی میگوید که حکومت همهشمول در افغانستان، بیمعنیترین مفهوم در امارت طالبانی است. او میافزاید که «دو راه بیشتر وجود ندارد؛ تجزیه یا فدرالیسم دموکراتیک.»
احمد ولی مسعود، رییس بنیاد احمدشاه مسعود میگوید که جامعهی جهانی باید بداند که حکومت همهشمول در افغانستان تحت حاکمیت طالبان ممکن نیست. او افزوده که حکومت فراگیر بهمعنای تقسیم قدرت میان چهرههای قومی نیست.
از کشورهای همسایهی افغانستان گرفته تا کشورهای اروپایی و ایالات متحدهی امریکا نیز خواهان ایجاد حکومت فراگیر با حضور همه قومها در کشور شدهاند.
ایران میگوید که تشکیل حکومت همهشمول تنها راهحل وضعیت کنونی است. هند میگوید که اولولیت باید تشکیل حکومت فراگیر باشد.
امامعلی رحمان، رییسجمهور تاجیکستان بر ایجاد حکومت فراگیر واقعی در افغانستان تأکید کرده است.
اردوغان، رییسجمهور ترکیه نیز به تشکیل حکومت همهشمول تأکید کرده است. او گفته «بدون ایجاد حکومت همهشمول در افغانستان و مشارکت زنان در فعالیتهای اجتماعی، در مدیریت فرودگاه کابل سهم نمیگیریم.»
اما عمران خان، نخستوزیر پاکستان در تازهترین مصاحبهاش گفته است که گزینهی جایگزین طالبان در افغانستان وجود ندارد و جهان باید با طالبان تعامل کند.
روسیه گفته است که «هیچ گفتوگویی در حال حاضر در مورد بهرسمیت شناختن طالبان در جریان نیست؛ خواست ما تشکیل حکومت همهشمول است.» امریکا نیز گفته که یک حکومت که از همه مردم نمایندهگی کند، باید تشکیل شود.
اما طالبان حکومت را همهشمول میدانند، امیرخان مقتی، سرپرست وزارت خارجهی طالبان میگوید که حکومت همهشمول است و همهی قومها را دارد.
پسا شش ماه مردم در چی وضعیتی قرار دارند؟
اکنون وضعیت در افغانستان به مراتب عمیقتر و پیچیدهتر شده است. برای نخستینبار در تاریخ مدرن مردمهای در کشور خود در زیرسایهی حکومتی زندگی میکنند که نه مقبولیت داخلی دارد و نه مشروعیت جهانی.
پسا شش ماه؛ آمار گرسنهگی به گونهی بیپیشینهی افزایش یافته است و دغدغهی بیشتر مردم داشتن نانی برای زندهماندن است.
در این شش ماه؛ بنبست غمناک بر زندگی مردم حاکم شده است. در یکسو زنان که خواهان حفظ دستآوردهای بیست سال پسین و جوانانی که در فکر فرار از کشور اند. از سوی دیگر حاکمانی که تصور میکنند چون با زور توانستهاند اداره و دستگاه حکومت را بهدست بگیرند نیازی به جلب رضایت مردم نیست.
در کنار این موضوع رسانهها و خبرنگاران نیز بهعنوان چالش جدی داخلی شمرده میشود و به نظر میرسد هر خبرنگاری که موافق دیدگاه طالبان نباشد، با دید دشمنانه به او نگریسته میشود.
اما پرسشهای اصلی اینجاست که آیا طالبان در مسیری درستی در حرکت اند؟
چالش گرسنهگی مردم، آیا طالبان را به زانو در خواهد آورد؟
پرسشهای که زمان به آن پاسخ خواهد گفت.